کودک، اندیشه ورزی، فلسفه

به گزارش روابط عمومی مجمع عالی علوم انسانی اسلامی، هم اندیشی فلسفه اسلامی برای کودکان، 27 مهر 1402 با همکاری مجمع عالی علوم انسانی اسلامی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد. حجت الاسلام دکتر رضا غلامی رئیس شورای سیاست گذاری این مجمع در ده محور، ابعاد مختلف موضوع نشست را تشریح کرد. متن کامل سخنرانی وی را در ادامه می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت شما اساتید، نویسندگان و کارشناسان گرامی و ضمن تشکر از فرصتی که از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مجمع عالی علوم انسانیِ اسلامی برای ارائه این مباحث فراهم شد، بدون مقدمه‌چینی وارد بحثی که آماده کرده‌ام می شوم. بحث من از ده محور کلی برخوردار است.

 

یکم. ضرورت‌های ارائه فلسفه اسلامی برای کودک

در باب ضرورت فلسفه اسلامی برای کودکان (که می‌شود بازه سنی کودک را 7 تا 16 سال در نظر گرفت)، همین بس که دهه‌های اخیر با چند چالش عمده روبرو بوده‌ایم:

یک. کم رونقی تفکر و اندیشه‌ورزی به علاوه ناآشنایی جدی با مهارت‌ها و تکنیک‌های منطق صوری

دو. ضعف شدید رویکردهای هستی‌شناختی و همچنین معرفت‌شناختی کودکان و نوجوانان

سه. آسیب‌پذیری بالای فکری کودکان و نوجوانان در برابر هجمه‌ایسم‌های مدرن و پست مدرن

چهار. هجمه خرافه‌ها و پیرایه‌ها به فرهنگ اسلامی نبود مصونیت عقلی در برابر این خرافات و پیرایه‌ها

پنج. ضعف محسوس عقاید عقل‌بنیاد اسلامی که البته همه عقاید اسلامی عقل‌بنیاد است.

با این وصف، می‌توان حداقل چهار هدف برای ارائه فلسفه اسلامی برای کودک ذکر کرد:

يكم. تقویت بنیه عقلانی اعم از قدرت پرسش‌گری و نقد و استدلال‌های عقلی

دوم. فهم فرایند دست‌یابی به معرفت نزدیک به حقیقت

سوم. برخورداری از برداشت‌های کلی، اولیه و ساده اما نسبتاً صحیح در باب هستی

چهارم. آشنایی با تاریخ فلسفه اسلامی و فیلسوفان بزرگ و نظرات اصلی و تحول آفرین آنها

 

دوم. آموزش فلسفه است یا تربیت فلسفی یا هر دو؟ و اقتضائات هر یک؟

ابتدا مایلم بر روی این موضوع تاکید کنم که فلسفه اسلامی کلام و اللهیات اسلامی نیست. حتی فلسفه دین به معنای مصطلح نیست و نمی‌توان از آن مختصات و کارکردهای کلام یا فلسفه دین را انتظار داشت. فلسفه اسلامی یک معرفت عقلی آزاد است که اسلامی بودن آن به خاطر اولاً، پنجره ای است که اسلام برای مشاهده حقایق دور از دسترس فلسفه به روی آن باز کرده است. ثانیاً، به جهت کمک های عقلی منحصربفردی است که اسلام برای بررسی های فلسفی ارائه می کند. فلسفه با این رویکرد به ویژه با عنایت به فطرت‌آشنا بودن آن به طور طبیعی به تقویت باورهای دینی و شکل گیری ایمان کمک می کند؛ در عین حال، شاید درباره عرفان نتوان مانند کلام سخن گفت. به قول هانری کربن، فلسفه اسلامی را نمی‌توان منفک از عرفان شناخت از آن‌جا که اساسی‌ترین موضوع فلسفه اسلامی، وجود است، ورود به آن بدون پرداختن به خدا ممکن نیست.

ما در گام اول،‌ نیازمند منطقی سازی ذهن کودکان برای صحیح فکر کردن هستیم. شاید بدون طی مقدمات لازم در مسیر آغشته سازی ذهن کودکان به علم منطق، ورود شتاب زده به فلسفه صحیح و ثمربخش نیست.

در این جهت، منطق صوری یا ارسطویی به شکل صحیح و کلی فرایند صورت‌بندی اندیشه را بیان می‌کند به گونه‌ای که با به‌کار بردن آن صورت‌ها، ذهن از خطای صوری مصون می‌شود. می دانید که منطق ریاضی هم شاخه‌ای از ریاضیات است که به بیان ریاضی‌ گونه منطق می‌پردازد. در واقع، روش‌ها و نتایج بدست‌آمده در منطق ریاضی، با تفاوت هایی از منطق قدیم، در حلّ مسائل بنیانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به نظر می‌رسد پیوند میان منطق صوری و ریاضی در بعضی ابعاد امکان پذیر است و قدرت تعقل کم خطا را بالاتر می‌برد.

آنچه نباید از نظر دور داشت این است که ما از کودک توقع فیلسوف شدن را نداریم بلکه به دنبال آن هستیم تا کودک متأثر از تربیت فلسفی و به فردی خردورز، متفکر و حقیقت جو تبدیل شود.

با این وصف، می توان بخشی از تمرکز را به جای معطوف ساختن به فلسفه کلاسیک و متافیزیک که فلسفه اسلامی نیز در همان مسیر قرار دارد، روی تقویت اندیشه عقلانی بالمعنی الاعم تمرکز کنیم.

البته همه آنچه مدنظر من است این نیست که روی منطق یا ارتقاء قدرت عقلی و اندیشه ورزی و امثالهم بسنده کنیم چراکه به نظر من، امکان آموزش و حتی تربیت فلسفی از طریق ورود خاص به لایه هایی از فلسفه اسلامی هم وجود دارد که در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد اما حرف من این است که اندیشه ورز و حقیقت جو تربیت کردن کودکان اهمیتی کمی ندارد.

ضمناً آموزش و پژوهش فلسفی برای کودک مستلزم ذکر نام فلسفه نیست، یک اثر آموزشی در هر قالبی، می تواند در لایه‌های عمیق خود، کارکرد آموزش و تربیت فلسفی داشته باشد.

 

سوم. امکان فلسفه اسلامی برای کودک

روشن است که فلسفه اسلامی مملو از مباحث خشک معرفتی است بطوریکه بعضی از این مباحث برای اهالی فلسفه نیز به دشواری قابل فهم است. از سوی دیگر، همه مباحث فلسفی نه تنها مورد احتیاج عموم مردم از جمله کودکان نیست، حتی ممکن است چندان مفید هم نباشد. شما می دانید که در گذشته برخی فلاسفه حاضر نبودند مباحث فلسفی خاصی را برای افرادی که از صلاحیت های علمی و ظرفیت های شخصیتی کافی برخوردار نیستند را ارائه کنند.

در عین حال، ما در طول تاریخ با برش های هوشمندانه‌ای از مباحث حکمی و عرفانی درگنجینه شعر حکمی- عرفانی ما به ویژه در قرون سابق روبرو هستیم. این گنجینه، مملوّ از تعلیمات لطیف و شیرین فلسفی- عرفانی است. مثلاً شما به مثنوی مولوی نگاه کنید، تحقیقاً، بخش مهمی از مثنوی را ترکیبی از مباحث عمیق حکمی- عرفانی شکل می دهد و قدرت اثر بخشی آن بر روی مخاطب آشنا و علاقمند به ادبیات بسیار بالاست. البته شاید امروز مانند گذشته، شعر نتواند در میان نسل جدید، جای ادبیات اندیشه را بگیرد اما به این راحتی نمی توان از کنار این سابقه ارزشمند گذشت.

با این اوصاف، به نظر می رسد با چند شرط امکان ارائه فلسفه اسلامی برای کودک وجود دارد :

یک. تقدم منطق به فلسفه

دو. گزینش هوشمندانه مباحث یعنی همان بُرش های صحیح بر حسب نیاز و ظرفیت

سه. ساده سازی مناسب مباحث با تعهد به حفظ اصالت محتوا

چهار. ابداع یک ادبیات و روش‌ها و قالب‌های مناسب با رعایت تنوع و تکثر به علاوه عینی کردن مباحث فلسفی با کمک هنر و فناوری های نرم

 

چهارم. تفاوت فلسفه اسلامی برای کودک با فلسفه غرب برای کودک 

ابتدا باید تصریح کنم که بر خلاف آنچه در فلسفه اسلامی رخ داده است، فلسفه غرب خودش را به اکثر لایه های زندگی فردی و اجتماعی تسری داده است‌. در واقع، فلسفه مدرن، به هرگونه تلاش عقلی بالمعنی الاعم برای واکاوی واقعیت اطلاق می‌شود. همین امر ( یعنی تسری بخشی ) موجب می‌شود که امکان ارائه فلسفه برای کودک دوچندان شود.

آموزش و تربیت فلسفه برای کودکان در غرب، عمدتاً بر روی بهبود مهارت تفکر، معنادار ساختن تجربه، پرورش خلاقیت و همچنین تقویت مهارت های اجتماعی تمرکز دارد نه روی متن فلسفه غرب.

با این حال، تصور می شود در این میان، یک ساده انگاری رخ می دهد و آن اینکه اولاً، هرگونه مهارت و تکنیکی بار محتوایی خاص خود را دارد و ثانیاً، تقویت مهارت های تفکر در یک ظرف و اتسمفر خاص رخ می دهد بطوریکه باید گفت اصولاً مهارت و تکنیک تفکر از محتوا جدا نیست.

در عرصه محتوا، تجربه گرایی یا Empiricism و در گام فراتر، سطوح گوناگونی از فیزیکالیسم، مهم ترین آورده فلسفه غرب مدرن برای کودک است. تجربه گرایی در نقطه مقابل خردگرایی است. بر اساس تجربه گرایی، همه معرفت‌های بشری مستقیم یا غیرمستقیم برآمده از تجربه است.

از طرف دیگر، فلسفه غرب برای کودک در سال های اخیر به صورت جدی تر وارد فلسفه اجتماعی و سیاسی هم شده است. ( البته ورود به این ساحت، از جنس حکمت عملی نیست ) مثلاً صحبت درباره جامعه، مردم، آزادی، عدالت، قرارداد اجتماعی، دموکراسی و غیره و همین امر، اختلاف میان اندیشه سیاسی اسلامی و فلسفه برای کودک را بوجود آورده است که نباید از نظرها مخفی بماند. البته من با ارائه این مباحث توأم با نقد مخالف نیستم اما فلسفه برای کودک در حوزه فلسفه سیاسی تابوسازی هایی می کند و همین تابوسازی ها نقدکردن این مباحث را از دستور کار خارج می کند.

 

پنجم. فلسفه اسلامی برای کودک، شامل همه یا نقاط خاصی از فلسفه اسلامی شود؟

امکان انتخاب و اولویت بندی وجود دارد. حتماً نیازها و علایق نیز معیاری برای اولویت بندی محسوب می شود. به نظر بنده، به جز مباحث منطقی و افزایش مهارت های تفکر و بالا بردن قدرت اندیشه ورزی که درباره آن کمی توضیح داده شد، می توان انتظار داشت در آموزش و تربیت فلسفه وارد ساحت هایی بشویم که حداقل چنین نتایجی برای کودک قابل استفاده باشد :

یک. عالم واقعیت خارجی دارد.

دو. دنیا مولود تصادف نبوده و پوچ و بی معنا نیست.

سه. جهان خالق و هدایتگر یکتا دارد و این خالق یکتا، انسان‌گونه نیست.

چهار. این عالم حکیمانه خلق شده و به تبع آن، هدفدار است.

پنج. همسو شدن با هدف عالم موجب تعالی انسان می شود.

شش. امکان دست یابی به معرفت صادق و موجه و نزدیک به حقیقت وجود دارد و منبع معرفت تنها تجربه حسی نیست.

هفت. عالم از ظاهر و باطن و ماده و جوهر برخوردار است.

هشت. همه عالم در دو بُعد ظاهر و باطن در حرکت دائمی و تحول هستند.

 

ششم. ‌ مشرب فلسفه اسلامی بهتر برای ارائه به کودکان

اگر به دنبال تمرکز بر روی تربیت فلسفی باشیم، فلسفه مشایی به جهت التزام کامل به اصول خردورزی با هدف ما قرابت قابل توجهی دارد. به بیان دیگر، روش فلسفه مشاء، عقلی و استدلالی است و حکما و فلاسفه مشاء به دنبال این هستند تا ادعاهای فلسفی خود را صرفاً با برهان عقلی اثبات کنند و نقل و کشف و شهود را کنار بگذارند.

با این حال، به نظر می رسد اگر برای ما حکمت نسبت به فلسفه ازجحیت داشته باشد، چه بسا حکمت متعالیه ملاصدرا برای زیست فردی و اجتماعی کودک مسلمان تناسب بیشتری دارد و بهتر می تواند به نیازهای آن پاسخ دهد.

 

هفتم. روش ها و قالب های موثرتر برای ارائه فلسفه اسلامی به کودک

شاید داستان، شعر، فیلم، بازی های رایانه‌ای و برخی از شاخه های هنرهای تجسمی مانند نقاشی و گرافیک از بهترین قالب ها برای آموزش و تربیت فلسفی باشد. البته برای تربیت فلسفی می شود از تکنیک هایی مانند جلسات گفتگو، طبیعت گردی، حضور در رصدخانه های نجوم و به طور کل، درگیر کردن کودکان با امور عینی نیز استفاده موثر کرد.

در کل، اکثر روش ها و قالب های فلسفه غرب برای کودک اگر بار محتوایی غیرقابل تفکیکی نداشته باشد و زمینه دگرگونی آن باشد، برای فلسفه اسلامی برای کودک مفید و الهام ‌بخش است.

 

هشتم. نیاز فلسفه اسلامی برای کودک به حلقه میانی

شاید بتوان گفت که ادبیات اندیشه و فعال سازی قوه خیال، می تواند در قامت مهم ترین حلقه میانی در فلسفه اسلامی برای کودک ظاهر شود. در این بین، داستان را می توان به خوبی به ابزاری برای شکوفاسازی خیال و ایجاد بستر آموزش فلسفه اسلامی برای کودکان در نظر گرفت. ضمن آینکه خیلی از محصولات دیگر، وابسته به وجود یک داستان قوی است. در داستان هم می توانیم وارد آموزش پرسش‌گری نسبت به چیستی و چرایی پدیده‌ها،‌ درک ارتباط منطقی بین پدیده‌ها، نقادی و استدلال‌گری و در نقطه مقابل، مذمت نقدناپذیری، مغالطه‌گرایی، سفسطه‌گری و یا مطلق اندیشی و بی توجهی به تنوع و تکثر آراء بشویم و هم می‌توانیم وارد لایه هایی از مباحث فلسفه اسلامی بشویم. در نهایت، کودکان در فرآیند داستان، یاد می‌گیرند که حقیقت چیست، چگونه باید دنبال حقایق بود و حقایق اصلی در عالم کدامند؟

یکی از شیوه های خوب و تجربه‌شده در داستان های فلسفی، شیوۀ گفت‌وگو است هر چند شیوه های دیگر هم همگی در جای خود از اهمیت و کارایی برخوردارند.

البته این را هم باید تاکید کنم، تا کسی در دنیای فلسفه اسلامی یا عرفان اسلامی زیست واقعی نداشته باشد، نمی‌تواند به راحتی رمانی با مفاهیم فلسفه اسلامی خلق کند.

 

نهم. عامل جذابیت در فلسفه اسلامی برای کودک

مسلماً فلسفه اسلامی نگاه دنیاگرایانه ندارد و طبعاً قرار نیست برای زندگی روزمره فرمول بدهد. از طرف دیگر، فلسفه اسلامی، نه تنها از عالم جزئی نگری به عالم کلی نگری می رسد که بلکه  نگاه خود را به سوی جهان ذهن متمرکز می کند. یعنی بیش از آنکه عینی باشد، ذهنی است. با این ملاحظه، نباید در فلسفه اسلامی لزوماً به دنبال آن جذابیت هایی باشیم که در فلسفه غرب وجود دارد. به نظر من، جذابیت فلسفه اسلامی، چرخاندن سر انسان به سمت آسمان، خارج کردن انسان از پوچی، معنا و هدفمند کردن حیات و انداختن انسان در مسیر کمال معرفتی و معنوی است.

 

دهم. برخی نمونه های موفق در زمینه فلسفه اسلامی برای کودک

من موفق به احصاء نمونه های موفق در این زمینه نشدم اما شاید داستان «تاجر بغداد» اثر کامل کیلانی( 1897-1959م ) نویسنده و اندیشمند معاصر مصری قابل توجه باشد. از همه مهم تر، کتاب پسر ششصد ساله یا رمان خانم شهید بنت الهدی صدر ( خواهر شهید علامه محمد باقر صدر ) در باب فلسفه اسلامی با عنوان در جستجوی حقیقت که کار برجسته ای است. در سالهای اخیر هم کارهای خوبی مانند اثر سرکار خانم دکتر یاوری با عنوان «گفتگوی های عمیق برای بجه های دقیق» و آثار سایر عزیزانی که در این جمع هم حضور دارند وجود دارد که هنوز خیلی معرفی و استفاده نشده اند.

جمع بندی:

یک. ضرورت و امکان فلسفه اسلامی برای کودک قابل احراز است.

دو. ما هم به آموزش فلسفه اسلامی برای کودک نیاز داریم و هم تربیت؛ هرچند اولی پیوند آموزش و تربیت است.

سه. تفاوت اصلی فابک با فبک را باید در دو جهان متفاوتی که فلسفه اسلامی و فلسفه غرب پیش روی ما قرار می‌دهد جستجو کرد هرچند امکان الهام گیری از تجربیات روشی و ابزاری از فبک وجود دارد.

چهار. ما در فابک هم می توانیم وارد ارتفاء مهارت ها و تکنیک های عقل ورزی باشیم و هم وارد برش هایی از فلسفه اسلامی بر حسب ضرورت ها و تبیین آنها باشیم؛ هر چند من تاکید دارم، مهارت های عقل ورزی دروازه ورود به فلسفه اسلامی است.

پنج. ما برای فلسفه اسلامی به کودکان به یک حلقه میانی نیاز داریم که به نظر می رسد مهم ترین حلقه میانی، ادبیات اندیشه است. مهم ترین خصلت ادبیات اندیشه این است که زمینه شکل گیری سایر حلقات میانی مانند فیلم، بازی و غیره را هم ایجاد می کند.

از توجه شما عزیزان سپاسگزارم.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *