هفتمین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی، در روزهای پایانی آبان ماه ۱۴۰۲، در رشتهها و حوزههای میانرشتهای مختلفِ علوم انسانی برگزار شد. ذیل این کنگره، ۱۵ کمیسیون در رشتههای مختلف علوم انسانی (مانند اقتصاد اسلامی، جامعهشناسی اسلامی، روانشناسی اسلامی و…) و برخی حوزههای میانرشتهای (مانند فلسفه و روششناسی، مدیریت تحوّل علوم انسانی و …) فعال هستند و آخرین دستاوردهای علوم انسانی اسلامی در هر یک از این حوزهها در قالب مقالات و نشستها و میزگردهایی ارایه میشود. محوریت هر یک از کمیسیونهای این کنگره بر عهده یکی از مراکز و موسسات فعّال در زمینه علوم انسانی اسلامی است. یکی از حوزههای میانرشتهای این کنگره، «مدیریت تحوّل علوم انسانی» است که مسئولیت آن را حجتالاسلاموالمسلمین علیرضا پیروزمند، مسئول مرکز مطالعات بنیادین فرهنگستان علوم اسلامی قم، برعهده دارد و به مباحث مدیریتی و سیاستگذاری تحوّل علوم انسانی میپردازد.
طبق روال و رویهی عملی برگزاری کنگره، هر یک از کمیسیونهای علمی، برنامهی خود را در قالب یک گردهمایی نیمروزه برگزار مینمایند. فرهنگستان علوم اسلامی با همکاری دانشگاه عالی دفاع ملّی و با مشارکت برخی مراکز حوزوی و دانشگاهی آن را در دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در روز ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲، برگزار کرد. این گردهمایی طی سه بخش (سخنرانی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، میزگرد هماندیشی با حضور مراکز حوزوی و دانشگاهی و ارائه مقالات) برگزار شد.
در بخش دوم از گزارش این گردهمایی، نمایندگانی از مراکز حوزوی و دانشگاهی پیرامون مسأله مدیریت تحول علوم انسانی به گفت و گو نشستند و تجربیات خود را در موضوع تحول علوم انسانی به اشتراک گذاشتند. حاضرین این میزگرد آقایان حجت السلام و المسلمین آقای دکتر علی مصباح (رئیس شورای اسلامی سازی علوم انسانی موسسه امام خمینی) حجت السلام و المسلمین علی همت بناری(عضو هیأت علمی جامعه المصطفی)، حجت السلام و المسلمین علیرضا پیروزمند(مسئول مرکز مطالعات بنیادین فرهنگستان علوم اسلامی و مدیر گروه مدیریت راهبردی فرهنگی دانشگاهعالی دفاع ملّی)، دکتر رمضان علی تبار فیروجائی (دانشیار گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)، دکتر عبدالله توکلی(معاونت پژوهش سابق پژوهشگاه حوزه و دانشگاه)، دکتر سید مجتبی امامی (معاونت پژوهش دانشگاه امام صادق (علیه السلام)) و دکتر ابوالقاسم فاتحی(ریاست پژوشکده تحول علوم انسانی دانشگاه علامه طباطبایی)، بودند. این بخش طی دو قسمت (قبل و بعد از ظهر) برگزار شد.
تربیت عالم متخصص و آشنا به مبانی علوم انسانی غربی و توانا در تحوّل مبانی این علوم، راهبرد موسسه امام خمینی در تحوّل علوم انسانی|حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی مصباح
حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی مصباح در ابتدای بحث خود اشاره کردند: تحول در علوم انسانی بعد از انقلاب اسلامی به دلیل اینکه هدفش تنظیم امور بر اساس تعالیم اسلام بوده، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. از همین رو تحول به سمت مطلوب و اهداف عالی مد نظر است. یعنی باید تحول را کنترل کرد که به سمت غیر مطلوب حرکت نکند. تحول مطلوب به گونه ای است که فرد و جامعه را هدایت کند تا در نهایت اهداف سلام محقق سود. به همین دلیل به اسلامی سازی مشهور شده است و به تبع آن تحول نیز تحول اسلامی نامیده شده است. یک بخش تحول توصیفی و تحلیل است؛ یعنی علل را بررسی میکند، عوارض و مشکلات را علت یابی میکند. یک بخش بزرگ دیگر توصیه ای و هنجاری است. در این بخش براساس علل رفتار، برنامه ریزی میکنیم. ارزش گذاری نیز باید بر همین اساس باشد. تحول مشمول هر دوجنبه است.
رئیس شورای اسلامی سازی علوم انسانی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)گفتند: علم انسانی دارای بعاد گوناگون است. تحول در آن کاری پردامنه و گسترده است. برای انجام این کار به همکاری بین نخبگان کشور نیازمندیم. سابقه تولید علوم غربی نیز به ما همین امر را نشان میدهد. آن ها با یک همکاری اجتماعی و تاریخی توانستند علوم جدیدی که امروز ما با آن مواجه هستیم را تولید کنند. لذا باید تحول را از مبانی شروع کنیم و به بنیان های علوم غربی بازگردیم. این کار گاهی با عنوان پارادایم، فلسفه علوم، فلسفه مضاف یاد میشود.
وی در پایان سخنان خود برنامه موسسه امام خمینی (ره) را مورد بحث قرار دادند و گفتند: در همین راستا برنامه موسسه امام خمینی این است که افرادی را تربیت کند که اولا به اسلام آشنایی کامل دارند. کسی که به اسلام آشنایی کامل نداشته باشد نمیتواند از اسلامی شدن علوم سخن به میان بیاورد. ثانیا علوم انسانی را به صورت تخصصی بشناسد و بر آن مسلط شود. به نحوی که جزو متخصصین آن رشته به شمار آید. اینچنین فردی باید بتواند علوم را به مبانی بازگرداند و آن مبانی را یکی یکی متحول کند. اگر این مرحله به درستی طی شد میتوان مشکلات و معضلات پیش رو را مبتنی بر نظر اسلام حل کنیم. در این راه به یک همفکری و هماهنگی نیاز داریم.
عدم مسأله مندی و عدم کارآمدی درحل مسائل ایران، گره اصلی تحول در علوم انسانی| دکتر عبدالله توکلی
دکتر عبدالله توکلی با بیان وضعیت موجود کشور آغاز کردند و گفتند: وضعیت امروز کشور ها سه ویژگی مثبت دارد که باید به آن اشاره کرد. نیروی انسانی، ساختار و منابع علمی مناسبی برای بحث تحول در علوم انسانی وجود دارد و این یکی از مهم ترین ویژگی های مثبت امروز ایران است که به لطف خدا در این سال ها به آن رسیده ایم. اما گذشته از این ویژگی های مثبت یک آسیب نیز وجود دارد. امروز در کشور برای تعالی علوم انسانی، فاقد یک چشم انداز روشن و مشترکی هستیم. چشم انداز باید مبتنی بر فرهنگ باشد. ما فرهنگ «امروز» جامعه ایران را نمیشناسیم. شناخت ما از فرهنگ جامعه برای یک دهه قبل است. لذا دید درستی به وضعیت کنونی کشور نداریم. مسأله دیگر این است که در جمع نخبگانمان ذهنیت حساس به «مسأله» نداریم. به همین دلیل هنگام بحث تحول -به دلیل علاقه های تاریخی که در بین نخبگان ما وجود دارد- به سراغ بنیان ها و بنیاد ها میرویم. مسائل جامعه خودمان را حل نمیکنیم. مقالات نوشته شده ناظر به مسائل و مشکلات جامعه نیست.
دکتر توکلی مهم ترین آسیب را در مسأله مندی دیدند و افزودند: کارهای علمی در ایران مسائل جامعه ما را حل نمیکند و پژوهش ها در خدمت حل مسائل و مشکلات جامعه دیگری است. مهم ترین گره ای که در تحول علوم انسانی وجود دارد همین موضوع است، اگر مردم و حاکمیت بداند که تحول در علوم انسانی گره از مشکلات باز میکند و اثر عینی در فعالیتشان دارد، حتما به آن اقبال خواهند کرد و منابع را به سمت تحول سوق می دهند. همواره همین طور بوده است، چه در غرب چه در ایران. همیشه کارآمدی مهم ترین عامل جذب منابع بوده است. کارآمدی مهم ترین نکته است.
ایشان در پایان سخنان خود چند نکته را نیز ذکر کردند: ظرفیت های موجود در کشور نیز شناخته نشده است. روش شناسی در ایران تبدیل به یک تابو و بت شده است. مهم ترین دلیل عدم حل مسأله همین نحو پرداخت به روش شناسی است. فعالیت های پژوهشی در ابتدای کار به دلیل اشکالی که در روش دارند به کلی حذف میشوند.
ایجاد «میان ذهنیت» مشترک در رابطه با تحول، راهبرد تحول علوم انسانی| دکتر ابوالقاسم فاتحی
دکتر ابوالقاسم فاتحی تجربه خود را در این چند سال در دانشگاه علامه طباطبایی بیان کردند و گفتند: نگاه ما در دانشگاه علامه طباطبایی یک نگاه جامعه شناسی انتقادی به موضوع تحول در علوم انسانی است. علوم انسانی غربی موجود در دانشگاه های ما، مانند هشت پا دانشگاه ها را در چنبره خود گرفته است. باید بدانیم که این علوم در غرب پس از سه انقلاب بزرگ شکل گرفته است. انقلاب اول انقلاب فرهنگی و موج پروتستانتیسم بود. انقلاب دوم انقلاب سیاسی و انقلاب فرانسه بود. انقلاب سوم، انقلاب صنعتی اروپا و به خصوص انگلستان بود. این سه انقلاب وضعیت اجتماعی غرب را به کلی تغییر داد و تنها در همین بستر بود که علوم انسانی و اجتماعی غرب متولد شد. از این سیر تاریخی باید به عظمت کار پی ببریم.
رئیس پژوهشکده تحول علوم انسانی دانشگاه علامه طباطبایی در مورد آسیب های موجود در حرکت علمی کشور گفتند: چرا هنوز هیچ کار موثری در زمینه تحول در علوم انسانی صورت نگرفته است؟ هنوز چیستی و ماهیت تحول در علوم انسانی برای ما روشن نیست. درجامعه ایران مشخص نیست که تحول چگونه محقق خواهد شد. به عبارتی «میانذهنیت مشترک» وجود ندارد. باید تلاش کنیم میان ذهنیت مشترکی در بین نخبگان ایران ایجاد حول این موضوع ایجاد کنیم تا ببینیم علوم انسانی و تحول در آن یعنی چه؟ هرچند خیلی فعالیت انجام شده است اما از آنجایی که فعالیت ها جزیره ای بوده، به اثر محسوسی منجر نشده است.
دکتر فاتحی ابعاد تحول علوم انسانی اینچنین میدانند: ابعاد تحول علوم انسانی عبارت اند از: عرصه نظری، چطور مفاهیم و پارادایم ها تولید میشوند؟ در این زمینه خیلی کار کردیم. عرصه سیاست گذاری و راهبردی، مهم ترین بخشی که هیچ اقدام مثمری در آن انجام نشده است. عرصه سوم، فرهنگ سازی و گفتمان سازی است، به این معنی که باید بدانیم دانش علوم انسانی دانشی است که باید در پیوند با مسائل جامعه صورت بگیرد. در غرب ۳۰۰-۴۰۰ سال این فرایند به طول انجامید.
ایشان در پایان سخنان خود نکاتی را ذکر کردند: تحول با حفظ وضع موجود ممکن نیست باید در بعضی جاها ساختار زدایی کنیم تا بتوانیم گامی رو به پیش برداریم. برخی چالش هایی که باید از آن دوری کنیم عبارت اند از: سیاست زدگی، کالایی شدن علم، ناکاربردی و ناکارآمدی شدن علم، موازی کاری، کاری های ویترینی، مدیران سطحی نگر، مدیران با حلقه های بسته و… . توجه کنیم که ۹۹ درصد تحول به مدیر و مدیریت وابسته است. باید توجه ویژه ای به این موضوع داشت.
تمرکز بر تربیت و مرجعیت، راهبرد دانشگاه امام صادق(ع) برای تحول علوم انسانی|دکتر سید مجتبی امامی
دکتر سید مجتبی امامی با استقبال از عنوان «مدیریت تحول علوم انسانی» بیان داشت: ما سال ها تولید علوم انسانی اسلامی را با تحول در علوم انسانی یکی می انگاشتیم. باید بدانیم حتی اگر مبناهای اساسی را هم داشتیم باز هم تحول رخ نمیداد. چرا که تحول در علوم انسانی غیر از تولید علم است. ادعای دانشگاه امام صادق در این عرصه این است که بیش از آنکه تحول به تولید علم وابسته باشد، به تربیت و مرجعیت وابسته است. عالم از علم مهم تر است. چند نکته اساسی در این رابطه وجود دارد.
۱- فهم درست و عمیق از حوزه تخصصی: چالش های مهمی در این زمنیه وجود دارد. به عنوان مثال بعد از یک سنی دیگر انسان نمیتواند با بعضی رشته ها ارتباط بگیرد. مهم ترین نکته ای باید به آن توجه کنیم این است که امروز در فضای علمی، ما مشغول نقد دانش هایی هستیم که به شدت تحریف شده اند. فهم ما از این دانش ها دچار چالش های جدی است. چالش در ترجمه و انتقال دانش از غرب به ما این مشکل به وجود آمده است.
۲- باورمندی: ما مبانی را میدانیم ولی در هنگام تولید به آن مبانی پایبند نمی مانیم.چون این ها دانش هایی منطقی نیستند و بیشر به جان علم باید بنشیند تا این که آن ها را فرابگیرد.
۳- مسأله مندی: عالم باید نسبت به مسائل جامعه حساس باشد. مثلا کسی مثل علامه طباطبایی در چالش جامعه خود، فلسفه ای تهاجمی را خلق کرد که به بنیان های فرهنگ غربی ضربه وارد میکرد و واقعا جامعه ما را از یک بحران عبور داد. اگر دانشی مسأله مند نبود باقی نمیماند.
۴- پذیرش: اگر عالم در بین متخصصین دارای پذیرش حداقلی نباشد، امکان تحول ندارد، چون گوش ها بسته خواهد شد. این پذیرش نیز دستوری و اعتباری نیست، باید برای آن مقدماتی فراهم شود.
به طور خلاصه میتوان گفت که الگوی دانشگاه امام صادق برای تحول در علوم انسانی، تربیت و مرجعیت است.
مسأله مندی تولید علم، تنها راه تحول|دکتر رمضان علی تبار فیروجائی
دکتر رمضان علی تبار فیروجائی سخنان خود را با بیان ابعاد تحول اینگونه آغاز کردند: تحول باید در علم و عالم و معلوم رخ دهد. بحث من در اینجا بر سر معلوم است. معلوم مانند اربعین که یک اتفاق مطلوب است و اغتشاشات که یک اتفاق تلخ و نامطلوب است. توجه باید به این معلومات باشد در حالی از آن غافلیم. مسائل علوم انسانی در سطوح مختلفی است که باید در ساحت های مختلف انجام شود تا برسد به حل مسأله و اگر این اتفاق نیافتد فایده ای ندارد. مبانی در حکم مقدمات است و باید به نتایج برسیم.
وی با ذکر مثالی سخنان خود را ادامه دادند: برای تقریب به ذهن از مثالی کمک میگیرم. در صدر اسلام تنها ما با وحی و حدیث مواجه بودیم. چیزی به عنوان علم اسلامی وجود نداشت چون نیاز نبود. رفته رفته و به تدریج با گذشت زمان و به وجود آمدن نیاز ها، جامعه رفت به سمت تولید علم اسلامی که بعد تر تحت عنوان فقه نامیده شد. فقه علمی بود که متأثر از نیاز جامعه شکل گرفت. با گذشت مدتی رفته رفته جامعه به نیاز جدید رسید که علم اصول فقه را تولید کرد. اصول فقه یک علم عقلی و عقلائی است. این علم یک نمونه است که بر اساس مسأله شکل گرفته است. فقه و اصول فقه در ضمن مسائل مکلف شکل گرفته است. مدل غربی تولید علم همین ماجرا را دارد. در مدل موسسه امام خمینی نیز این اتفاق افتاد. باید بدانیم که تحول فقط در بستر نیاز ها شکل میگیرد. چون درگیر مسائل نیستم، ارتباطات بین مجموعه ها و پژوهش ها شکل نمیگیرد.
فهم مشترک از الگوی تحول، مقدمه تحول و تأسیس ستاد یا قرارگاه راهبری تحول، راهبرد تحول در علوم انسانی|حجت السلام و المسلمین علی همت بناری
حجت السلام و المسلمین علی همت بناری از دغدغه دانشجویان در جامعه المصطفی گفتند: جامعه المصطفی ورود متأخر تری نسبت به دیگر موسسات به مسأله تحول در علوم داشته است. دغدغه اصلی که این مجموعه با آن مواجه است این است که چون دانشجویان خارجی وارد این مجموعه میشوند، دغدغه این را دارند که سخنی متفاوت از دیگر جاها بشنوند و نگاه حوزه را به علوم انسانی بدانند. قرائت خاصی که به دنبال آن هستند را از ما مطالبه دارند. به همین دلیل فوریت برای بسیار مهم است. باید به یک فهم مشترک برسیم.
حجت الاسلام و المسلمین بناری چند نکته پایانی خود را اینگونه ایراد کردند: چه در این جلسه و چه در خارج از این جلسه الگو های مختلفی ارائه میشود، باید تلاش کنیم تا به یک فهم واحد برسیم که بتوانیم آن را به دانشجویان عرضه کنیم و تکلیف را روشن کنیم. منابع اصلی برای تحول چه هستند؟ گام های اصلی تحول چه هستند؟ اهمیت برنامه زمان بندی بسیار زیاد است. کی از مبنا ها به بنا ها میرسیم؟ به چه صورت؟ مرحله ها به چه صورت است؟ باید یک ستاد راهبری یا یک قرارگاه این تحول را به عهده بگیرد. اگر ستادی وجود داشته باشد میتواند در این زمنیه کمک بسیاری کند.
«نرم افزار محتوایی» و «نرم افزار مدیریتی» دو زیرساخت مورد نیاز برای تحول علوم انسانی از منظر فرهنگستان علوم اسلامی| حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پیروزمند
حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پیروزمند در بیان ایده فرهنگستان برای تحول علوم انسانی بیان داشتند: تحول از کف میدان نمیتواند اتفاق بیافتد. ما برای تحول نیاز به زیرساخت تحول داریم. برای این کار به دوبال تحول در محتوا و تحول در مدیریت پرداخته ایم. برای تحول در محتوا ما نیاز به یک منطق تحول داریم و باید بتوانیم تغییر را مدل کنیم. به همین دلیل به فلسفه تغییر می پردازیم. از این رو در سیر تاریخی فرهنگستان از مسائل اقتصاد به علم اقتصاد و پس از آن به زیر ساخت علم به صورت عمومی پرداخته ایم. از طرف دیگر در بال مدیریت تحول، نیاز به یک شبکه ارتباطات وجود دارد. بانک اطلاعات و مدیریت شبکه تحقیقات در اندیشه فرهنگستان متکفل این موضوع است. بانک اطلاعات تلاش دارد تا ظرفیت ایجاد شده بالفعل را در عین حفظ استقلال اجزا، با هم ارتباط دهد و ارتباط کامل شکل بگیرد. هدف بانک اطلاعات در کوتاه مدت و در شرایطی که هنوز به طور کامل بانک اطلاعات شکل نگرفته است، ابزار و بستری برای رجوع به اطلاعات خام است اما در بلند مدت و هدف نهایی، بانک اطلاعات ابزارای است در مدیریت شبکه تحقیقات. به عبارت دیگر ایده فرهنگستان برای تحول زیر ساختی در محتوا فلسفه شدنِ اسلامی است و در زمینه تحول زیرساختی در مدیریت، بانک اطلاعات است.
این جلسه پس از اقامه نماز ظهر و عصر دوباره ادامه پیدا کرد و پس از نماز دبیر جلسه جناب آقای دکتر ابدی پیشنهادی را برای ادامه گفت و گو مطرح کردند و پس از آن گفت و گو میان مهمانان ادامه داده شد.
چگونگی مدیریت و سازوکارهای آموزشی، پژوهشی و مناسبات نهادی، پرسش کانونی مدیریت تحوّل علوم انسانی| دکتر حمید ابدی
دکتر حمید ابدی، دبیر گردهمایی کمیسیون مدیریت تحول علوم انسانی، پیشنهاد ادامه بحث را اینگونه بیان کردند: تا کنون بحث ها و گفت وگو ها حول مسأله چیستی تحول و اصول حاکم بر مدیریت تحول بود، خوب است در ادامه جلسه به بیان چگونگی ها بپردازیم. تجربههای عینی که اساتید از مدیریت تحول علوم انسانی در مجموعه های خود داشته اند را بیان کنند تا مسأله روشن تر شود. به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی، دانشگاه امام صادق را با نگاه خاصی به علوم انسانی و تحول در علوم انسانی، پایه گذاری کردند. اجمال این نگاه را جناب آقای دکتر امامی اشاره کردند، اما این نگاه و این اصول مدیریتی، چگونه و در چه ظرف آموزشی، پژوهشی و در چه مناسبات نهادی(اقتصاد علم، حقوق پژوهش، سازوکار ارتقاء و …) رخ داد؟ چه چالش هایی در طول این مسیر وجود داشت؟ اگر بشود گفتوگوها به این سمت برود، مغتنم است.
مسأله و پرسش مشترک ما: علت گفتمان نشدن تحول علوم انسانی در دانشگاههای کشور| حجت الاسلام علیرضا پیروزمند
دکتر پیروزمند در دور دوم گفت و گو پرسشی را برای پیگیری دقیق تر گفت و گو ها پیشنهاد دادند: همه ما که دور این میز که نشسته ایم یک مسأله مشترک داریم و یک مسأله اختصاصی. مسأله و کمبود مشترکی که داریم را اینگونه مطرح میکنم. چرا ما-هرچند هم که توانسته ایم رشد کنیم- در فضای علمی دانشگاه در اقلیت هستیم؟ چرا با اینکه توانسته ایم گفتمان سازی کنیم و جمع زیادی را در دانشگاه با خود همراه کرده ایم، هنوز هم گفتمان حاکم و غالب در دانشگاه و مقالات، گفتمان تحول در علوم انسانی نیست؟ علت این موضوع را باید در کجا بیابیم؟ از طرفی نیز یک مسأله اختصاصی نیز داریم. البته بحث های ما –به خصوصی در این جلسه- اشتراکات زیادی دارد که این خود یک نشانه بارز پیشرفت در عرصه تحول در علوم انسانی به شمار می آید. است. ولی در مجموع که به بسته علمی می رسیم به تفاوت می رسیم. به عبارتی نقاط تأکید ها متفاوت است. در محتوا مفاوتیم. به عنوان مثال میگوییم باید به مبنا توجه شود، اما کدام مبنا؟ مبنا به کدام روایت و قرائت؟ می گوییم روش ولی کدام روش؟ آیا ما فهم ما از روش یکسان است؟
ساختارهای نهادینه شده، مهم ترین مانع تحول علوم انسانی هستند | دکتر ابوالقاسم فاتحی
دکتر فاتحی در پاسخ به پرسش های مطرح شده در ابتدای دور دوم، تجربه ساختار ها و فرآیندهای ایجادشده در دانشگاه علامه طباطبایی را مورد اشاره قرار دادند: ما در دانشگاه علامه طباطبایی برنامه راهبردی برای تحول در علوم انسانی نوشتیم. این برنامه شامل ۶ منظر استراتژیک است. از سال ۱۴۰۱ اجرایی شده است و اکنون مشغول نوشتن برنامه سال ۱۴۰۳ هستیم. در این مدت برای اقناع اساتید فعالیت های بسیاری انجام شد و ابتدا فشار کمتری بر لایه های اجرایی داشتیم و تمرکز اصلی ما بر روی اقناع اساتید بود. امروز در دانشگاه حدود ۵۰۰ نفر هیأت علمی وجود دارد. عمده این افراد با مسأله تحول همراه هستند و ضرورت تحول به یک امر جا افتاده تبدیل شده است. یکی دیگر از فعالیت هایی که در این برنامه ها مورد توجه قرار دادیم، تمرکز بر گروه ها بود. هر گروه پیشنهاد هایی را به میان می آورد و برای چابک سازی فعالیت ها، رئیس دانشکده ها برای آن تصمیم گیری میکنند. به عنوان یک کار دیگر برای هر دانشکده، یک شریک نهادی تعریف شده است، به این معنی که هر دانشکده با یکی از نهاد های رسمی در کشور ارتباط برقرار میکند و فعالیت هایی را انجام میدهند. بعضی ماده های درسی نیز مورد بازبینی قرار گرفته است. اما با همه این کارهایی که صورت گرفته، ما در دانشگاه مظلومیم. چون در دانشگاه ساختار های قدیمی نهادینه شده است و برای تحول مهیا نشده اند. به عنوان مثال مهم ترین مانع ما برای انجام فعالیت ها، معاونت آموزش وزارت علوم است. یکی از مهم ترین ترس ها در این زمینه است که با آمدن و رفتن دولت ها برنامه ها تغییرات بزرگی میکنند.
توجه و تمرکز بر زیست بوم علوم انسانی اسلامی| دکتر عبدالله توکلی
باید برای تعالی علوم انسانی اسلامی باید بحث کنیم. بنده اصرار دارم که حتما از لفظ «تعالی» استفاده شود، یعنی بگوییم تعالی علوم انسانی. این بحث باید به عنوان فرهنگ در بین مردم، محور شود، حتی بین مردم عامی. فرهنگسازی در این موضوع از جمله واجب ترین کارهاست. بحث تحول در بین مردم عامی چه اولویتی دارد؟ ضمانت طرح ما در این است که بتوانیم ذهن مردم را با این طرح همراه کنیم. نکته دیگر این است که باید بحث فناوری را جدی بگیریم. کم توجهی به زیست بوم خودمان برای تولید علوم، نکته ای قابل تأمل است. به راستی چرا زیست بوم کشور در این علوم مورد توجه قرار نگرفته است؟ نکته دیگر این است که افراط و تفریط در مسأله روش –که در دورقبلی اشاره کردم- به یک میزان مانع حرکت ما خواهند بود. نه روش را به صورت افراطی به کار بگیریم و نه به صورت تفریطی از آن بر حذر باشیم. هر دو به یک میزان مانعیت ایجاد میکنند. الگوی تعالی علوم انسانی باید فراگیر شود. تعالی باید به جای مدیریت استفاده کنیم. چرا که تعالی واژه ای رساتر برای ما خواهد بود.
تحول علوم انسانی امری اجتماعی است و نه صرفاً امری علمی| دکتر سید مجتبی امامی
دکتر امامی در دور دوم گفت و گو سخنان خود را به آسیب شناسی رفتار باورمندان به علوم انسانی اسلامی پرداختند: مجموعه های دخیل در تحول علوم انسانی بیشتر به نقد خود پرداخته اند و کمتر فضای بیرونی را مورد توجه قرار داده اند. جامعه علمی باورمندان به علوم انسانی اسلامی همیشه گرایش بیشتری به تفاوت ها و تمایزات، دارد و کمتر به اشتراکات و گزاره های مورد اجماع تأکید کردهاند. به عنوان مثال اگر به کسی موضوع داده شود که راجع به اندیشه شهید مطهری و علامه طباطبایی بحثی کند، به تفاوت های اندیشه این دو استاد خواهد پرداخت. در حالی که در جامعه امروزمان بیشتر به اشتراکات نیاز داریم. باید توجه داشته باشیم که تمرکز بر تمایزات عزم تحول را در جامعه ایجاد نمیکند. دقت های علمی افراطی مانع پژوهش های جدید میشود. در نتیجه جمعیت دانش پژوهانی که علاقه به این موضع دارند کاهش یافته است. چون ما تحول را امری علمی میدانیم و نه امری اجتماعی. در امر اجتماعی موازی کاری بخشی از واقعیت جامعه علمی است. باید ساز و کار های شدن (تحول) را تغییر دهیم. ماهیت اقدام و تجویز، تمرکز بر اشتراکات است. گزاره هایی که بر سر آن اجماع وجود دارد، میتوانند عزم تحول را در جامعه ایجاد کنند. ما ماهیت اقدام را نمیدانیم پس به یک طرح اشکالات مبنایی میکنیم. در اقدام صفر و صدی نگاه می کنیم. در حالی که اقدام این گونه نیست. به این دلایل فعالان حوزه اسلامی سازی مورد هجمه قرار میگیرند. از طرف معدقین به اسلامیت علوم انسانی نقدی که وارد میشود این است که این اقدام اسلامی نیست. سکولار ها نیز به این اقدام برچسب غیر تخصصی بودن میزنند.
تا مبانی متحول نشوند، تمرکز بر حل مسائل، غایات اسلامی را تأمین نمیکند | حجت الاسلام و المسلمین علی مصباح
حجت الاسلام و المسلمین مصباح در تأکید اهمیت مبانی گفتند: از مجموع فرمایشات اینگونه برداشت میشود که اشتراکات ما بیشتر از اختلافات است. مشکلات چند سطح اند. بعضی از مشکلات مادی اند، مانند حاشیه نشینی، فقر و … . بعضی مشکلات دیگر ریشه در این دارند که آیا راه حل ارائه شده با اسلام سازگار است یا خیر. مشکل ما با علوم انسانی غربی موجود در همین زمینه است. این که به مسائل بپردازیم، در غرب هم است. ما دغدغه هدف نهایی اسلام را داریم، نه صرف حل مسئله. اصلا تعریف علوم غربی همین حل مسأله بدون توجه به دغدغه های دین است. چرا باید دوباره در همین چاه بیفتیم. ما باید در تحول به این نقطه برسیم که بر اساس اسلام فعالیت کنیم. نیروهایی را تربیت کنیم که بتوانند به صورت پایدار در این جبهه بمانند. در عین حال اگر مرکزی ساختیم که مدعی تحول در علوم انسانی است باید مبانی و اصول را مورد توجه قرار دهد. در جامعه ما فعلا تمرکز بر مبانی اولویت دارد نه حل مسائل.
تکثیر ویروس سکولاریسم، مهمترین مانع مدیریت تحول علوم انسانی | دکتر رمضان علی تبار فیروجائی
دکتر علیتبار از مهم ترین بیماری جامعه علمی ما سخن گفتند: دو نوع نیاز به تحول در بین ما وجود دارد. اولین نوع، نیاز هایی با ریشه غیر سکولار است؛ مانند نیاز به تحول در فقه و علومی از این دست. نیاز دیگر ریشه در نیاز های سکولار دارد، مانند نیاز به تحول در جامعه شناسی، روانشناسی و علوم اینچنینی. نهادهایی که متولی این تحول هستند، خود دچار درد سکولاریسم هستند. سکولاریسم ویروسی است که در تن جامعه ما رسوخ کرده است. به عنوان مثال تقسیم حوزه و دانشگاه خود مبنا و پیش فرضی سکولار دارد. پیش فرض حاکم بر این تقسیم این است که دسته ای علم وجود دارد که برای آخرت است و دسته ای علم برای دنیا. این تقسیم بندی خود سکولار است، ولی به آن تن داده ایم. این ویروس در مربی ها و اساتید نیز وجود دارد. بعضی از دانشجویان و طلبه ها تحت تعلیم این اساتید قرار می گیرند و در نهایت پس از پایان دوره تحصیل، سکولار میشوند. باید فکر اساسی به حال این ویروس سکولاریسم در جامعه مان بکنیم، در غیر این صورت برای تحول نیز نمیتوانیم اقدام مؤثری انجام دهیم.